خاطرت آید که آن شب از جنگلها گذشتی بر تن سرد درختان یادگاری نوشتی با من اندوه جدایی / نمی دانی چه ها کرد نفرین به دست سرنوشت تو را از من جدا کرد
بی تو برروی لبانم بوسه پژمرده گشته بی تو از این زندگانی قلبم آزرده گشته بی تو ای دنیای شادی دلم دریای درد است چون کبوترهای غمگین نگاهم با تو سرد است ای دلت دریاچه ی نور گر دلم را شکستی خاطراتم را به یاد آر هرجا بی من نشستی
بی تو برروی لبانم بوسه پژمرده گشته بی تو از این زندگانی قلبم آزرده گشته بی تو ای دنیای شادی دلم دریای درد است چون کبوترهای غمگین نگاهم با تو سرد است ای دلت دریاچه ی نور گر دلم را شکستی خاطراتم را به یاد آر هرجا بی من نشستی هر جا بی من نشستی