باز غروب زرد پاییز بی تو باز شبی سرد و غم انگیز بی تو با سکوت سرد خونه بی تو باز دلی از غصه لبریز آه باز دلی از غصه لبریز باز همون تیک تیک ساعت بی تو که گرفته صبر و طافت بی تو باز منو شب غرق کابوس بی تو اما تو در خوابی راحت اما تو در خوابی راحت
بی تو بی تو باز من و این ناامیدی باز سیاه شب تیره گشته بر سپیدی صبح شده اما باز تو بر من نرسیدی
یه جسم بی روح یه مرد غمگین بی تو نفس هام تو سینه سنگین
بی تو دل عاشق طفلی حراسونه تو سایه های شب سردرگریبونه هر لحظه با یادت اشکام سرازیره تا که نیای قلبم آروم نمیگیره
بی تو بی تو باز من و این ناامیدی باز سیاه شب تیره گشته بر سپیدی صبح شده اما باز تو بر من نرسیدی
بی تو بی تو باز من و این ناامیدی باز سیاه شب تیره گشته بر سپیدی صبح شده اما باز تو بر من نرسیدی