بیدارم از سر شب کل روزو می خوابم به جای زوزه تو شهر روی لثه می مالم اشیای دورم رفتن جیبامو پرش کردن برامون یاد دادن خدامم باز دارم سیگار یه گوشه لب یه پک عمیق از عمق تن بیکار تو کل روز و راضی تا که پر شه بخت شدم از اون دسته آدمای بی عار شدم و دلخسته با صدای بیمار دلم گرفته از آدما و دیدشون چشامو بستم به اعتقاد و دینشون نیستم اهل جنگیدن رو ج*ده ها شب غلتیدن آرزوتو من دیدم چون هرچی خواستم چسبیدم دلم به گلم خوشه پشت پنجره به خلت سرفه هام و خش تو حنجره به جفت گنده قلم پام به تلخیای کلمه هام چون گهگدار باس بدی بره تا باز شه بغض سر دلت
نداره ویسکیم یخ تند و داغ یه مزه تلخ پره تو سینه حرف برد و باخت با وصف سخت نگام به تردد مردمی که طرف شده با من با این منش زندگیم با این روش فقط می خندم به مثل تو مثل من حاجیت که من بشم یه عربده ست از جنس درد از نسل سگ تا نسل چک فیس فول و فکر پرت زیر فشار مالی بد آرامش با جنس برگ مشکی من مسیرم و کج کردم اسیرم و میرم به سمت حق و چهارتا فحش ِ نصیبم و یا دود تو اتاق و .... نبوده غمم هیچوقت بزرگه این دو تا قول نه میشه پرپر زد نه میشه دست دست کرد تو فولی هر شب غرق نداری ترس از مرگ آس و پاس و نئشه جون عاقبت یه نعش تو جوب درونت پاکه وحشی اما ساکت