ای مهتاب عشق بتاب ای باران عشق ببار ای خورشید محبت بسوزان بنیاد ننگ و کینه ها را آی آدما بیایید بشویید گرد و غبار کینه ها را این همه حرص و طمع برای چی آخه این دنیا مگه سرای کیست شاهان همه رفتند کاخا بجا مانده شاه و گدا مردند دنیا بجا مانده مهتاب عشق بتاب باران عشق ببار چه کسی با خود برده ذره ای از مال دنیا را چه کسی پیمان بسته که ببینه صبح فردا را وقتی آدم یه روزی فنا میشه میمیره روح از بدن جدا میشه پس دیگه جنگ و جدال واسه چیه اونیکه مونده تو این دنیا کیه اونیکه مونده تو این دنیا کیه شاهان همه رفتند کاخا بجا مانده شاه و گدا مردند دنیا بجا مانده مهتاب عشق بتاب باران عشق ببار خدای توانا فراخوانده ما را سوی آدمیت ، نور حقیقت خداوند عاشق فراخوانده ما را به لطف و محبت نه بر خشم و نفرت ما همه از خاکیم دوباره بر خاکیم نه باقی مطلق ، نه بام افلاکیم شاهان همه رفتند کاخا بجا مانده شاه و گدا مردند دنیا بجا مانده مهتاب عشق بتاب باران عشق ببار