راهم از تو دوره دوره دل من مگه سنگ صبوره تو بگو چه کنم دیگه پر شده کاسه صبرم بی تو بغضی در دل ابرم تو بگو چه کنم با غم فردا تو بگو چه کنم خسته و تنها تو بگو چه کنم آه تا بودم تنها با غمها بودم آه شبها با یادت در رویا بودم آه من غریبم بی نصیبم کو طبیبم آه راهم از تو دوره دوره دل من مگه سنگ صبوره تو بگو چه کنم دیگه پر شده کاسه صبرم بی تو بغضی در دل ابرم تو بگو چه کنم با غم فردا تو بگو چه کنم خسته و تنها تو بگو چه کنم کار دل بی تو تمومه عاشقی جز بر تو حرومه تو امید منی تو پناه منی توی بی کسی ها تکیه گاه منی آه