شاید ببینی رنج شب هایِ انتظارِ من، آنگه بخوانی، از چهره من رازی از دلِ بی قرارِ من، شاید صدایِ تو وان خنده هایِ تو بشکند سکوت شب هایِ مرا شاید از دیدارت، چشمِ افسون کارت، آورد لبخندی لب هایِ مَرا، خواهم یک شب تنها آخر ای آرزویم، در پی جستجویم، پَر گشایی به سویم گیسویِ تو ریزد بوی گل ها در بسترِ من خواهم یک شب آخر زیر نورِ ستاره مهربان تر بنشینی در کنارم دوباره دست تو می ریزد در ساغرِ من