من زاده ی اضطرابِ شرق ساکن تویه اشتها ی غرب محدود به یه انحصار و سبک محکوم به یه اجتماع و نسل عامل گردش اقتصاد و نفت حاصل رویش انفجار و جنگ بانی دسته به اقتضا و شرط حامی ام به شرط اتصال چنگ دیده ها درگیره استعمال و ترک بزرگا در صف ابتذال و ننگ استتار پشت ازدحام و فقر انحراف رشد اعتدال و شهر تخصص انتشار و نشر تبحر انتقام شر تفکر انقلاب و رنگ همینم افتضاح خلق
ورس دوم
معیارام اعتماد و شک ، اعتقاد و مرگ ، اعتبار و شم ، افتخار و شرم ، ارتقا و سطح ، اکتساب و کسب ، ابتکار و ارز ، انسانم، افتضاح خلق بشرم ، افتضاح خلق آدمم ، افتضاح خلق اشرفم ، افتضاح خلق
ورس سوم
من و تمامِ جاودانگیم از قدرتم تا سازماندهیم من قایق نجاتم بیاین شماها بهم بادبان بدین من دنیایی ساختم چون دنیا رو تو خودم جا دادم من آدم و کشیدم اول و بعدشم بهش بال دادم دونستن حکمِ من بود ، پذیرفتنم بهاش من درخت همیشه سبزم ، از زمستون تا بهار خلق آدما خالق خورن اختراعامو قاتل شدن چه نطفه هایی که تو گندیدن ،وچ نطفه هایی که بالغ شدن من و تمامِ درگیری هام ، هیتلر ها و فردینی هام.. احترام و سنگینی هام ، توی خنده هام معنی میداد.. یکی وایستاده پشتِ آینه، بود از جنس متضادت گفت مترادف رقیبت میشه، سرکش میشه از سوزه جاده