همون شهر سوزانِ راه بی قدم شهری از جنس قهر شهری از جنس سایه های بی اثر بعد اولین جاده های بی رمق میدون چهارم ، خونه کشاورز جایی که لباس آسفالت میشه پاره وسط کوچه ها و زاغه های بی نفس بعد یه در دو لنگه ضد زنگی حیاطی با کفی سنگی کودکیِ من ، گوشه ی اتاق مشغول تماشای تئاتر سایه هاست با بغضی به سنگینی سایه یه زن زیر سنگینی دستور و اراده یه مرد من اشک سایه هارو دیدم آفتاب متهم مایل به مرگ پدرم شاهرگ خیابونا رو خال کرده بود رو بازوی چپش یه هرگز نمیر مادر تلخ که بی مادری رو میکنه غم آلوده ترش شاید واس همینه ک مادر و بفهمه توو چشمای من زیر امضای سرد پدر ، با یه نه میشه رد مادرم نگا شسته خونی تر از گونه هاش هیچی نیست توو صداش لباسش انگار بود چادر حجابش پهن رو بی مرامی استخون شونه هاش من کنار سارا، کنار مونا کنار همه آرزوهای بی گناه چهار تماشاگر اعدام آفتابیم چهار قاضی اتهام سایه ها
من از اون کوچیدگانم به درون تووی نقب دلم با رنگ زبون منم آخر زرد خزون نادون بی امون دل نگرون که باد تموم خونمو بُرد آشیونمو خورد ، تووی جنگ تموم من از اون کوچیدگانم به درون تووی نقب دلم با رنگ زبون منم آخر زرد خزون نادون بی امون دل نگرون که باد تموم خونمو بُرد آشیونمو خورد ، تووی جنگ تموم
عشق نفرت میشد و تنم زیر نگاه سرد سایه های متهم هم مردنی ترین هجای شعر من بود قاتل همسایه های متهم این بیرون سایه ها کشیده ترن بابا من که فقط مخاطب این نمایشم دیوار پشتم انقدری بدون سایه َس که شک میکنم حتی به حضور و بودنم گاهی دوتا دست سُر میخورد توو هم دوتا دست که از هم پُر میشد بزرگ میشد با غروب خورشید تووی پرده ی بعد گرگ میشد من از دیدن تئاتر گرگ ها رو دیوار بیمار تر شدم از امنیت مردن یه هیولا جلوم یه شبنم و میخورد وقتی دونه ی اشک کوچیکمو میخوردم یه دختر که موش و میتراشن ، آی نزنید اون همه آرزوشه موهاش یه سایه ی تموم معصومیت من بود میبینی پدر ، پاشیدم آره سایه ی زندگیم توو دست باد وحشی به سیلی روزگار خندید غبار نفرت سایه های مادر میکنه پایان این تئاتر و زخمی من کنار سارا، کنار مونا کنار همه آرزوهای بی گناه چهار تماشاگر اعدام آفتابیم چهار قاضی اتهام سایه ها
من از اون کوچیدگانم به درون تووی نغمه دلم با رنگ زبون منم آخر زرد خزون نادون بی امون دل نگرون که باد تموم خونمو بُرد آشیونمو خورد ، تووی جنگ تموم من از اون کوچیدگانم به درون تووی نغمه دلم با رنگ زبون منم آخر زرد خزون نادون بی امون دل نگرون که باد تموم خونمو بُرد آشیونمو خورد ، تووی جنگ تموم