میگی با من که باشی هرچه باداباد حتی باشم تو ناکجا آباد میسپاری تقدیرت رو دست باد فکر ما درگیر فکر تو آزاد میگم آیندم با تو چی میشه میگی قسمتت هرچی بود همون میشه میگم این طرز فکرو از سرت دور کن میگی من همینم تو اخلاقتو با من جور کن هی سره ما کلاه میذاری منه ساده ی پا پتی میگم اینجوری نمیشه میگی اصلا اینجوری راحتی میگم ولم کن نمیخوام بسه کم ما رو بچرخون اگه قسمت ما اینه باشه خیالی نیس بچرخون
هی وعده دادی برات اینجور صلاحه هی میگفتم نه این فکرت اشتباهه هی میگفتی نه این قصه جور دیگه س هی میگفتم نه تو کفش تو یه ریگ هس هی میترسیدم باهام بازی در بیاری من برم فردا پشتم حرف در بیاری هی میترسیدی من از تو بترسم میگم بدونی من از گرگ میترسم