مشکل اینه که تا خودم نبینم باورم نمیشه! (وای!) مشکلِ بعدی اینه که دیدم و منِ خ* بازم باورم نمیشه!
شنیدهبودم معروفی ... شنیدهبودم معروفی به این که عاشق میکُنی، ول میکُنی، میری خودم میدونم این حرفا روی تو اصلاً، نداره تاثیری خودم همهاینا رو میدونم زندگی عادلانه نیست، میدونم ولی بیتوئَم نمیتونم اینم که عاقلانه نیست، میدونم چیکار کُنم تو از یادم بری؟! اصن مگه میشه باشم زنده بیتو؟! منم که آواره شدم تو بیخیال، بِرِس به زندگیتو!
آخه دیگه کیه که بتونه جای تو رو واسَهم بگیره؟! دو سه نَفَرم چند روزی، دلداری دادن ولی بیتاثیره! آخ اگه میشد سَرَمو بکوبم به یهجا بعدِش فراموشی بگیرم! آخ اگه میشد ... آخ اگه میشد ...
گفتنِش آسون نیس ... گفتنِش آسون نیس ولی اگه یهروز دلت شکست کَسی نبود که باهاش حرف بزنی هر ساعت از شبانهروز تو میتونی بِم زنگ بزنی! شاید دلِت خواست یه سَرَم به منِ دلتنگ بزنی! من سَرَم توو گوشیمه همَهش! شاید یهشب تَنگ شه دِلِت بخوای بِهِم زنگ بزنی! ای کاش بِهِم زنگ ... بزنی!
آخه دیگه کیه که بتونه جای تو رو واسَهم بگیره؟! دو سه نَفَرم چند روزی، دلداری دادن ولی بیتاثیره! آخ اگه میشد سَرَمو بکوبم به یهجا بعدِش فراموشی بگیرم! آخ اگه میشد ... آخ اگه میشد ...
آخه دیگه کیه که بتونه جای تو رو واسَهم بگیره؟! دو سه نَفَرم چند روزی، دلداری دادن ولی بیتاثیره! آخ اگه میشد سَرَمو بکوبم به یهجا بعدِش فراموشی بگیرم! آخ اگه میشد ... آخ اگه میشد ...