بسپر پرواز به خاطرت اگر پرنده مردنی نیست باش برنده پیش خودت توی لحضه ای که بازی بردنی نیست تو قاب عکس شون عکس بکش شکل خوب میاد سخت بکش با دستات به دستام دست بکش شاید که خطاش یه حرفی زد رفیق من هرگز نشو اون بازنده ای که دستاش رو بود عزیز من هرگز نشو اون شجاعتی که توش حرف از خون بود بزرگ من همیشه بمون همیشه همون که واسم کوه بود این قدیما الان من بود تو جایه که باید حتما اون بود این شروع تازه ای بود باید همیشه رازی میموند سنگ رو سنگ بند نمیشد احساس فقط سادگی بود کاری که کردی همیشگی کن بیرون زدی از مسیر بیخود ساختی یه جهانی عجیب و بی بت زنجیرات میشن نحیف و بی قطر رو دو پای اعتقاداتش ایستاد اون که به اون انشای ساده بیست داد اون که بیخود با اشکای تو اشک ریخت منی که بیشتر از تو تورو میشناخت
زخماشو با الکل شست رفت اروم یه گوشه نشست دستاشو به دست اون داد بست کولشو سمت بهشت سرش رو شونیه خداش بود نیمیه دیگه بطریو خورد لبخند زد رو به خداش گفت متنفرم از بازیو برد عشقی هنوز تو جهانش بود این تنها دلیل جهادش بود برا پیروزی افریدنش شکست ندادن مرامش بود همون چهرای پشت پرده که همیشه خوبیه نمایش بود دوست نداشتی بالا ببینیش اما اون قله حلالش بود میلیون ها روح توی جسم فقط خدا بود مونسش دنبال یه صلح تو دلش خیلی دور بود حسش درست توی اعماق تو بالای کوه یه فریاد پور داره میگه ازادم من موج بلند شد تو دریای نور ولی به هرحال میبخشمت اگه غروری ساختی که شکستت اگه کشیدی مرزارو دور ماها واسه فرار یه گوشه نشستنت تو هم ببخش اگر که من خوب بودم اینجا پیش بدیت کهکشان تو چشمای ماست موندنی باش واسه همه زمین