(قسمت اول) بوی چوب خیس نوع صندل بوی آرامش بوی جنگل صدای کوبش بارون به برگ نور شب تاب و کانون و رنگ به جای دور تو قلب دریا یه درخت رو صخره تو بین ابرا یه جایی که فقط خدا بلده یه جایی که دوری از این شهرا از تمدن از تفکر از قلب مرده از تمسخر از وجود این طاعون، این چارچوبا و این قانون از گناه از ایمان از دوپهلو و از ایهام از تمام ساخته ی بشر از زمانش تا دیوار
(قسمت دوم) شهد شیرین شریان شعور ترس این شیب از شب های صعود حرفای داغ خورشید و سنگ فهم پیچی که بام ساده بود محیط کوچیکم از دنیای تو بزرگ تره اونور دیگه اگه جایی باشه جای منه زمینی پر از ابر و آسمونی پر گل محبوب جیغ کلاغه جا صدای بلبل قلبای باز لخت بی لباس برکه ی خون پر از پروانه هاس عکس زمین توی رود توی مارس جایی که خالی از صفر و یکاس اونجا ارواح توی باد میان بیرون ا تو خونه ها مشغول غربال دونه هان امضا نقاش سورئال