*سامان ویلسون و مهراد هیدن* تا من اومدم بریزم بهم تا من اومدم بریزم بهم یاد اون شبا که الکی خوش میگذشت تا من اومدم بریزم بهم روزارو افقی ساعتارو کشتیم رفت
*مهراد هیدن* بهتون خوش میگذشت برنامتون خوب بود تا مجریش رفت اینهمه مداد پ کو پاکن تهشون تو صف پرواز یدونه پاسپورت دستشون نگا بنداز لِوِل و سکوت کن یاد بگیر یکم قلق و برق میزنم چون الماسم کم یابم دوستش نیستم خود ِ جریانم بازم توی شهر نورم شاید من به سمت خونم یا شمشک سمت کوه یا لواسون سمت دره یا شمال سمت آب تپه باغ قلعه ناب بعضی حاضر بعضی غیب گشتم تو هستی خیر تازه ایم ولی اصالت داریم یجور نگاه کن مارو انگار ارادت داری هیچی نبودی کردم درگیرت خودم باز خودمم تعطیلت
*سامان ویلسون و مهراد هیدن* یاد اون شبا که الکی خوش میگذشت تا من اومدم بریزم بهم جارو خالی کن کارو بده دست من روزارو افقی ساعتارو کشتیم رفت تا من اومدم بریزم بهم فرمونو بدن منو بشینن عقب
*سامان ویلسون* طرفتون سوت و کوره آسانسور باز میشه همه میان سمت در روبرو که منم اونوریا همه رو هم چند نفرن ساختمون که هیچی شهرو میذارم رو سرم فقط ماییم بقیه اضافن قرار نی شلوغ شه کسی و ندارن مهمونات همه جلو در اشتباهن شاید پیچوندنت اینور تو صف انتظارن تو نمیخواد به کسی گیر بدی بس کن مال اینکار نیستی بشین فیلم ببین بحث کن صدارو بیار پایین نور چراغ و کم کن به اون توله سگم بگو بیا صدامو ضبط کن یه نگا دور تو بکن هنو نفهمیدی مهمونی خودته ولی خبری نی شده فاصله خیلی زیاد اینور زلزله داره میاد فشفشه هارو بیار
*سامان ویلسون و مهراد هیدن* یاد اون شبا که الکی خوش میگذشت تا من اومدم بریزم بهم جارو خالی کن کارو بده دست من روزارو افقی ساعتارو کشتیم رفت تا من اومدم بریزم بهم فرمونو بدن منو بشینن عقب یاد اون شبا که الکی خوش میگذشت تا من اومدم بریزم بهم روزارو افقی ساعتارو کشتیم رفت تا من اومدم بریزم بهم جارو خالی کن کارو بده دست من تا من اومدم بریزم بهم