روزی صد بار خودمو لعنت کردم واسه روزایی که نمیتونن برگردن من صاف بودم و و تقدیر کج رفت خواست با خودم درگیر تر شم باز خودمو لعنت کردم واسه روزایی خوبی که از دستم رفت سوار بود همیشه به عقلم ، قلبم نفهمیدم با خودم چند چندم من واسه حرفایی که زدم واسه تک تکِ اخمای پدرم غروری که گفت دلی بشکونم یا هرچی که توو دنیا باعثش بودم آره من بد کردم به خودم بیشتر از قبل دنیا برام کادو پیچ میکرد و هی میدیدم بیشتر غرقم خواستم با هیشکی دشمن نباشم بمونن آدما کلاً برا من هرکی هم ا خودم بهتر میدیدم سعی کردم باهاش جفت شم برا بعد گم شدم توو مستیا هر شب نمیخواستم جلو هر سگی خم شم پ دنبالِ یه لاتِ سر بالا لا به لای این پیکا میگشتم هی زدم هی زدم شاید دنیا کنه باهام شکل عوض ولی یه جوری همه راها رو بستن انگار همه تلخیا با ما رل زدن این دنیا یه شهرِ تیره بود و توو این شهر یه مَرده نیمه جون که توو دستاش یه قلبِ شیشه بود ساکت موند توو هر قفس یه روز و مجبور شد بخنده پیشِ رو تا پشت به نور چه رنگی میشه موند این دنیا یه شهرِ تیره بود و توو این شهر یه مَرده نیمه جون که توو دستاش یه قلبِ شیشه بود ساکت موند توو هر قفس یه روز و مجبور شد بخنده پیشِ رو تا پشت به نور چه رنگی میشه موند
همه راها رو تنهایی رفتم لخت میگشتم توو سرمای هر شب خرد شدم و لبخند زدم تا هیشکی نفهمه توو موضعِ ضعفم یهو دیدم اوضاعم سر پا نیست دیدم خودمو خیلی آوردم پایین میدونستم لشگرم تنهایی ولی میشمردم ببینم چند تاییم فهمیدم آدما چقدر آشغالن و من به این آشغالا چقدر باج دادم هی میگفتم چت شده پسر شُل کردن یعنی توو رو خودت وایستادن نتونستم ببخشم پرم و هی میخورم هر روز خودمو که لعنت به منی که پیاده راه میره اگه هر کی بتونه واسم قیافه بگیره اه ، چقدر نا امید کننده غیرِ خودت کنه از زمین بلندت منتو یه شهر باورم داشتن دستِ جمعی ناامید شدن بهم هر کی از هر طرف صدام میزد که بستست هر طرف که راهی هست دست به دست میشدم مث هرزه ها خدا لبخند میزد نگام میکرد گفت با بنده هام دست نده برو جلو خودم هستمت گفتم میدونی کسی نی هم تیمیم ولی خودت باشی بسمه
این دنیا یه شهرِ تیره بود و توو این شهر یه مَرده نیمه جون که توو دستاش یه قلبِ شیشه بود ساکت موند توو هر قفس یه روز و مجبور شد بخنده پیشِ رو تا پشت به نور چه رنگی میشه موند این دنیا یه شهرِ تیره بود و توو این شهر یه مَرده نیمه جون که توو دستاش یه قلبِ شیشه بود ساکت موند توو هر قفس یه روز و مجبور شد بخنده پیشِ رو تا پشت به نور چه رنگی میشه موند