[ورس یک] میگیره دلتنگی هر روز یقمو هر چی مرد شدم مشکلات مردونه تر شد همیشه واسه همه با مرام بودم بلد نبودم بکَنم دندون لقو هر روز میمیره توو دلم هی انگیزه حتی نمیدونم تکلیفِ یه دیقه بعد چیه اَ همه چی انقد خستم و بُریدم که فقط یه بازنده ام به چشم بقیه اَه ، نمونده واسه خنده دل و دماغی نمیدونم بعدِ خودم بریزم پیکو برا کی حاجی تو باشی دور نمیشی اَ آدما وقتی همشون خوشحالن که تو نباشی نه نمیشه هیچی اونی که باید بشه حرفای همه پُر کنایست بهم نمیدونم کِی خوب میشه همه چی مثلا حال خوب بهم یه بار دست بده بدشانسی توو هر شرایطی باهام هست که هر چیو میسازم خراب میشه بازم این نشدنا امونمو بریده نمونده حس و حالی برام دیگه واقعا اه
[کروس] هی ساختی و کردی خرابش هی رفتی و دیدی سرآبه هی رفتی این جاده رو تنها خودت و خودت با پای پیاده نه دیگه جز این راهی نیست تهِ مسیرت جز سیاهی نیست راهی هم نی واسه برگشتن نه دیگه هیچ انتخابی نیست
[ورس دو] نمیفهمم چی میگذره دورم هر روز ضربه میزنم بیشتر به خودم اونی که میگفت همیشه هست من با چِشای خودم دیدم چطور رفت خوب نمیشه وضعیتم نیست خبری اَ تغییر اصا با این اوضاع الآنم دیگه دلیلی ندارم برا جنگیدنم من نیستم توو رویاهای خوشگل غرق وقتی هر روز میشه زندگی مشکل تر فقط میخوام بیشتر نبازم چون هر چی داشتم سوخت شد و کلّش رفت خیلی وقته خرابم حاجی خیلی وقته نکردم اَ روی علاقه ام کاری یه جورایی نا امیدم دیگه آخه میگن برا هیچی نی تلاشم کافی من تنهایی دوییدنو خوب بلدم نشده واسه هیچی زور نزنم اما شاید تقصیرِ این جیبِ خالیمه که همیشه بقیه رسیدن زودتر ا من
[کروس] نه دیگه جز این راهی نیست تهِ مسیرت جز سیاهی نیست راهی هم نی واسه برگشتن نه دیگه هیچ انتخابی نیست نه دیگه جز این راهی نیست تهِ مسیرت جز سیاهی نیست راهی هم نی واسه برگشتن نه دیگه هیچ انتخابی نیست