برم قربون اون ، پروردگاری که عاشق کرده ما را از قراری بیا عاشق بیا ، دنیا بسازیم بیا اون باوفا چون ما بسازیم
تو خورشید و دیار و چشمه ها رو منم اون کوله بارِ قصه ها رو همون شست و نگاهش از تو خوبه هلال روی ماهش از تو خوبه هلال روی ماهش از تو خوبه
دلش با تو ، وفاش با تو ، مرام با خداش با تو محبت کردنش با من ، به خاک اُفتادنش با من چراغش را تو روشن کن ، لباسش را تو بر تن کن اَذونِ مغربش با من ، طلوع مشرقش با من
برم قربون اون ، پروردگاری که عاشق کرده ما را از قراری بیا عاشق بیا ، دنیا بسازیم بیا اون باوفا چون ما بسازیم
یکی بود و نبودِ قصّه هاش با من دل تنگ غروب و غُصّه هاش با من طلا و خوشه های گندمش با تو خداوندا رضای مَردُمِش با تو
یکی بود و نبودِ قصّه هاش با من دل تنگ غروب و غُصّه هاش با من طلا و خوشه های گندمش با تو خداوندا رضای مَردُمِش با تو
دلش با تو ، وفاش با تو ، مرام با خداش با تو محبت کردنش با من ، به خاک افتادنش با من چراغش را تو روشن کن ، لباسش را تو بر تن کن اَذون مغربش با من ، طلوع مشرقش با من
برم قربون اوووون ، پروردگاری که عاشق کرده ما را از قراری بیا عاشق بیا ، دنیا بسازیم بیا اون باوفا چون ما بسازیم