راضیم به همه لب خنده های الکیم سوال های سطحی و جوابای زورکیم خاطرات قدیمیم با تصاویر کودکیم یه بچه که توو اکثر داستانام بود تکی
خسته از زندگی که استرس ریشه داره تووش شیر و گرگ طبیعت وحشی بیشه داره تووش راضیم از اینکه خفه نیستم از اینکه اهل ریسکم از اینکه سر راهم تله نیست کم
از اینکه دوتا چشم باز دارمو دوتا گوش بسته لاشخورا باز دورم رنگ به رنگ دسته دسته راضی از این زندگی توو حال و لحظه جنگ بین فکرِ باز و قشر هامو فکر بسته
راضیم از راهی که منو کشید تا تووی سلاخ خونه راضیم از اینکه سینه پُر، دلخونه راضیم از کلاغایی روی شیروونی از حس ساخت و ساز توو اوج ویرونی توو اوج چی راضیم از کلاغایی روی شیروونی از حس ساخت و ساز توو اوج ویرونی از تندرو های داخلیِ لاشخورای بیرونی از دزدای بیلیونی و داستانا که میدونی
راضیم آره توئم راضی باش وقتی قانون میگه ک*ن لقه ناراضی هاش راضی باش که نره توو پاچت چون اینجا قانون اینه قانون میگه حرف نباشه چون توو سکوت جنگل پُر هارمونی
راضی باش از ته ته ته دل حتی اگه فرو رفتیم ته ته ته گِل راضی باش اگه لاشخوری به تَش رسیده اگه واسه یه روز خوب خون رو زمین نقش کشیده راضی باش که نور خورشید نوید خوبی میده بعده کلی انتظار گله گرگا خسته میشه فکر جنگ و دعوا نباش این فکر از بیخ غلطه توهین به عقایدو هر لاشخوری خوب بلده خوب بلده راضیم از خودم از خدا از همه از شما آره راضیم از عقده هامو مشکلامو کمبودامو دردامو فکر این که فردامو هنوز لب پرتگامو راضیم از این که نمیشنوی حرفامو از این که با استرس برداشته هرگامو از اینکه تا اومدم میوه بدم زمستون چید همه برگامو همه برگامو