وای دوباره دیدمت اره تو خیالم پر زدی،قفل این دل فقط دست توئه ولی باز با این حال در زدی اومدی اروم توی قلب من این دیوونه عاشقته تو فقط بخند تموم میشه این قصه یه جا خوب ،لعنت به این حس دژاوو
چند سال پیش نمیفهمیدم چرا میبینم سایتو پشت هر نوری تا اینکه یک شب به خودم اومدم فهمیدم تو خود من بودی خدا بم میگه سختی بکش راحت باش سوالم معنی گرفت با حرفاش حس کردنش قانونا خوبه،شاید خودش بیاد ارومم کنه چه خوبه امشب دستمو گرفتی،خیس میشه زیر بارون تنم دوتایی میزنیم اروم قدم حتی اگه کل دنیا بامون بدن
با اینکه جلوم وایسادی الان،بینمون یه دنیا فاصلس حس میکنم اینارو دیدم قبلا همش واسم یه جور خاطرس تو فکر این کاش زمان برگرده،اونوقت الان همه چی فرق کرده ولی انگارراه برگشت نیس خدااین عشقو برام منع کرده پاهات میرفت چشات چیزه دیگه میگفتن اشکات صورت سردتو میشستن واسه اخرین بار توی بقلتو دونه های سفیدی که از اسمون میوفتن بهترین خوابه من شد بدترین کابوس شب های عمرم الان فقط یه حسو حس میکنم اونم سرمای مردن
گره خورده پات لای پام،داره به پلکات میتابه افتاب داغ محو چشات غرق موهات این تکراری ترین سکانس داستان ماس رسیدیم به اوج صاف رو به قله دستات رو چشمامو جلو پامو ندیدم الان که دارم سقوط میکنم خوشحالم چون با تو پریدم هر پادشاهی ملکه ای میخواد که بزاره تاجو با دست خودش بعد تو این قلب مال کسیه که بعد مرگم بگن مرگ مغزی شده داره میره توی غروب ماه من چقد اشناس این فرودگاهه اه سکانس اخر بقلم میکنیو میری و به بعد من تو روزهای سرد
میگی منم،میگی منم،که بدی کردم بت اره منم اره منم که شده سر خورده میگی منم میگی منم که بدی کردم بت،اره منم اره اون که با پروازت سقوط کرده