خیلی وقت تکُ تنهام توی باغی از ترانه منتظر واسه یه خوبی یه رفیق بی بهانه توی دنیای پر از گل واسه عالمی غریبم میونه این همه خوبی این منم که بی نصیبم روزگاری زیر بارون روزگاری بیقرارم جز یه لحظه مهربونی دیگه خواستهای ندارم تو کنار من بشینی دل خستمو ببینی بیای از تو باغ قصه م یه شکوفه ای بچینی منم اون مترسکی که شدم عاشق کلاغا واسه من ابد بریدن میونِ حصارِ باغ آ آخه این صورت زشتُ کی به من داده خدایا آدما رو دوست ندارم عاشق شمام کلاغا با تو این پالتوی کهنه مثل ابریشم لطیفِ تن پوشالی سردم مثل خواب گل ظریفِ میدونم ازم میترسین من با این چشمای خسته چه جوری به دست بیارم دلتو با دست بسته من با این لباس کهنه صورت زمختُ زشتم خیلی وقت تکُ تنهام آره اینه سرنوشتم ای پرندههای غمگین از چشای من نترسید آدما گریه مو دیدن برین از اونا بپرسید منم اون مترسکی که شدم عاشق کلاغا واسه من ابد بریدن میونِ حصارِ باغ آ آخه این صورت زشتُ کی به من داده خدایا آدما رو دوست ندارم عاشق شمام کلاغا