منتظرم تا این صدا دوباره باز خوارم کنه منتظرم تا چهار صبح زنگ تو بیدارم کنه قهوه داغ بی کسی سرد شده رو میز من یه فال خوب برام بساز گمشده عزیز من
کاشکی یه بار مهلت بدی باز تو چشام نگاه کنی بهم بگی ای لعنتی دوست ندارم دوست ندارم
عقربه های ساعتم سرگیجه دارن سر صبح منتظر دوازده و یه ربع به نه یا سه و ربع کاشکی فقط یه لحظه باز باز بازم تورو داشته باشم تو صورتت نگاه کنم یه جمله مونده تو دلم فقط یه بار مهلت بده صاف تو چشات نگاه کنم بهم بگم ای لعنتی دوست ندارم دوست ندارم