(زخمی) دائم اَ خودم میپرسم زخمی چند چندی با خودت مشتی این همه سگدو میزنی همش روز و شب بت رسید تش چی حالا هی بشین توی خلوتت مشکلارو بکن تشریح برنده هارو آفرین بگو بازنده هارو بکن تشویق از بیست و چهار ساعت چهار ساعتشو حال بده به خودت پنج ساعتشم استراحت و خواب باقیشم فکر کن به دورت پُره داستانه تخت تاثیر زشت پُره زخم پُره اخم با لبه دوخته تنه لَخت میشه سخت گفتش، آره ولی بازم مشکلی نیست وقتی میاد قلم رو ورق زیرش هم سفت می گیره میز یادت میره کلا که اصن هست زندگی پُره زخم های خورده ریز که شدن عینه رفیقا یکیشون هست یکیشون نیست
تویه خیابونا راه میری شب هوا نم داره یه نمه سرد تنها رفیق تنهاییات خودت خودتو باز میکنی گوشزد سفت بگیر ولی سفت نباش له نکن له نباش زخمی ولی لَت و پار نه جدی بگیر ولی جدی نباش این زندگی راه نمیاد نه پس یعنی مشتی باس بکشیش به زور آرامش هم پیداش میشه یه روز حالا چه باشه نزدیک چه دور عجله نه خوب نیست بده اونی که خورده تند پس زده اون دوران هم تموم شد دیگه اقبال نمیاد سرزده زندگی یعنی همین الان هیچ جا نه همین جایی که هست زندگی یعنی همین سفره که بالاخره توش یه چیزی هست قانع باش قانع ببین یه درخت اگه میوه هم بود جلوت یادت نره کاه از خودت نیست قانع باش قانع بچین