نه به ابر ، نه به آب ، نه به این آبی آرام بلند من مناجات درختان را هنگام سحر نفس پاک شقایق را در دامن کوه رقص عطر گل یخ را با باد همه را می بینیم ، می شنوم من به این جمله نمی اندیشم ، به تو می اندیشم
به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی ، تک و تنها به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم همه وقت ، همه جا ، من به هر حال که باشم به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم
تو بدان این را ، تنها تو بدان تو بمان با من ، تنها تو بمان تو بدان این را ، تنها تو بدان تو بمان با من ، تنها تو بمان
به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی ،تک و تنها به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش پاسخ چلچله ها را تو بگو قصه ی ابر و هوا را تو بخوان تو بمان با من ، تنها تو بمان به تو می اندیشم، به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی ، تک و تنها به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم