نمیدونم چی شده غم تو دلم زندونیه چرا گریه ام میگیره وقتی هوا بارونیه وقتی بارون میزنه پشت این پنجره ها دل این خونه میگیره تو سکوت لحظه ها یاد بارون و یه روز سخته و اون خاطره ها واسه من بدون تو نمیگذرن ثانیه ها این روزا پر شدن از دلهره های بیخودی نمیدونم که چی شد که تو یه دفعه عوض شدی
یادم یکی میگفتی هیچکی ارزش نداره که اون اشکای تو بخواد واسه اش از عشق بباره و من فوری جواب دادم که نه این یه چیز دیگه است اونم با یه لبخند معنی دار و آروم لباشو بست
همه چی خوب پیش میرفت منم خوشحال از اینکه دلم اینقدر گشت و جفتشو پیدا کرد نه انگار خوب که اول فکر میکردم خیاله مگه میشه منو این همه خوشبختی محاله با یه جمله ی ساده که فقط از دل میاد گفتم دوست دارم بخدا واقعا زیاد چطوری دلت اومد به تو حسی داشتم که ندیده هیچکی داشت باورم میشد که تو مثه بقیه نیستی ولی از اون آدمای پستی که دوره کردنت یا اون جای کبودی روی گردنت یا اون لبخندی که اون به من با نیش میزنه داره بدجوری دنیامو آتیش میزنه هنزوم دروغگوی خوبی نیستی میگی با منی ولی چشمات دروغ نمیگه دلت با من نیست من مدعی ام که پای تو دنیامو دادم چی دیدی که اینجوری از دنیات افتادم چرا هرچی میگم چشای تو از رو نمیره دیگه این حرفا اون آدم مظلوم نمیگه دارم حس میکنم لازم نیست واستی َ!دستات بوی گند عطر مردونه میده خیلی بی تفاوتی خیلی آرومی اصلا دلت به فکر این دل داغون نی نگاه تو از منه روی دیوار میکشی تا حالا ندیده بودم که سیگار بکشی چه قدر تغییر کردی داریم به روزای تنهاییمون برمیگردیم اما اگه بدونی چی انتظارتو میکشه همین الان از راهی که میری برمیگردی
یاد بارون و یه روز سخته و اون خاطره ها واسه من بدون تو نمیگذرن ثانیه ها این روزا پر شدن از دلهره های بیخودی نمیدونم که چی شد که تو یه دفعه عوض شدی