الان فکرش هس ولی خودش نیستش اینورا با یه حس تلخ رد میشه نصف این شبا هنوز اسمش هس روم ولی خودش نیس الان که یه نصفه شب بود بهم تکست زد دیر نیا گفتم دیگه چیزی نمونده میرسم بت ولی نیستی پلوم که بگیرمت تو بغلم یکم استرسام با یه ویسکی تموم شه تو که نیستی پلوم حیف الان نیستی پلوم که میره اما توی قلبش تویی اگه داد زد سرت نباید ترکش کنی همه حرفش تویی دوست دارمی که نمیتونی صرفش کنی اگه سرکش شدی همه بحثش تویی سره اشکت برید دست داد تا دستشو لمسش کنی پیپر به پیپر سم کش شدی اگه حیضر به حیضت وصلش کنی این منی که اصلش تویی همه لفظای موزیکاشم از حفظ شدی نمیتونی درکش کنی نمیتونی درکش کنی نمیتونی درکش کنی که لفظای سردش تو بطنش تویی تو که نیستی دیگه نیستش حس شب بیداری وقتی اسمشم با اشک تو خوابی نصفه شب میاری وقتی میپری ا خواب با یه حس ترسی گاهی وقتی شکّم میگیره میگی بسه منفی بافی الان چجوری خب شب میشه براتو کیه که میفهمه مزه اصلی لباتو کیه که مثه من بغلت کنه تو آسمون صب بیاره ستارشو براتو اگه منطقت به منطق من کمه زورش اگه دوست دارمات همشون تله بودش اگه بعده رفتنت میبینی سرده خونه بیا برگرد ...بیا برگرد