دلت که میلرزید من با چشام دیدم تو زل تابستون چقدر زمستون هوا گرفته نبود دلم گرفت آن شب به مادرم گفتم هنوز بارون قطار رد شد و رفت مسافرا موندن مسافرا که برند قطار میمونه تو برف بارونی قطار قلب منه قلب شکسته ی من تو برف مدفون دونه به دونه غمی ریل به ریل شبم غم تویه خونه ی من هر شبو مهمونه بگو شب بخوابه من بیدارم من شبو زنده نگه میدارم بگو شب بخوابه من بیدارم من شبو زنده نگه میدارم یه شب که سردم بود به مادرم گفتم هوا که سرد میشه یاد تو می افتم طفلی دلش لرزید دلش دوباره شکست تو زل تابستون تو کوچه برف نشست مسافرا شعرند تو برف و بارونی قظار قلبه منه چشم تو پنجره هاش پنجره ها بستند مسافرا خستند ببار تا دم صبح به فکر هیچی نباش دونه به دونه غمی غصه به غصه شبم کاشکی یه روز صبح شه کاش فقط ای کاش کاش فقط ای کاش بگو شب بخوابه من بیدارم من شبو زنده نگه میدارم بگو شب بخوابه من بیدارم من شبو زنده نگه میدارم بگو شب بخوابه