میگذرن این روزا تموم میشن میرن میخندیم بازم امید هست
خسته از خبرای بد ترس از صدای نفسای هم حبس شدیم توو اتاقامون همه ولی تش میشکنیم این قفسای سردو دلم تنگ شده دستاتو بگیرم بغلت کنم همه حرفاتو بگی بعد بدون ترس این ویروس لعنتی قدم بزنیم با هم همه جای این شهر دلم تنگ شده واسه دوستامون همونا که بودیم هر روز با هم همونا که از هم خسته میشدیم فکر میکردیم کارامون منظور دارن ولی توو همین ویروس لعنتی کاری کردی که من مغزمو بشورم کاری کردی این چیزای کوچیک بشن همون چیزا که من قدرشو بدونم
میگذرن این روزا تموم میشن میرن میخندیم بازم امید هست
کاشکی جای سوال نشه حال ما فکرم درگیر چِکا و غصه های باباس شبا تا میتونم پلک رو هم بزارم میپرم یهویی با سرفه های مامان همش واسه دستش دلم لک میزد اگه بوس نمی کردم به من شک میکرد کاشکی میشد بازم اون روزا برگرده با دست نَشسته ناخونک میزد ما تشنه نشدیم تا توو دریا ول بودیم دوستامون کنارمون الان هی دوری همش توو برنامه بودیم بگو از فردا چجوری ولی میجنگیم تا امیدمون هست میزنیم بیست تا به کووید 19 فقط یه نفر میبازه این وسط اونی که بریده زودتر
میگذرن این روزا تموم میشن میرن میخندیم بازم امید هست