چند وقته روحم درگیر حالیه یه چیزی یه جوری یه جایی خالیه چند وقته بغضم میشکنه بی صدا چند وقتیه نیستم و ساعت کندتره رگبار غم ها به قلبم تندتره چند وقته گیجم منگم بی هوا چند وقته آشوبم خوبم بدم رسما یه مجنون زنجیری شدم نه حال و روزم نه ساز و سوزم خوشه انگار یه چیزی گم کردم که نیست راهی نمونده و هیچ دری بسته نیست یه بغض سنگی داره منو میکشه عاشق شدم انگار دیوونه تر از هربار یه حالیم بی تکرار عاشق شدم عاشق شدم انگار دیوونه تر از هربار یه حالیم بی تکرار عاشق شدم
گاهی میخندم بی هیچ بهونه گمونم انگار شدم دیوونه میشم یه ساعت به آینه خیره یهو دلم میگیره اصلا حواسم به دور و بر نیست میرم یه چند روز ازم خبر نیست هزار تا حرف نگفته مونده که جون به لب رسونده عاشق شدم عاشق شدم انگار دیوونه تر از هربار یه حالیم بی تکرار عاشق شدم عاشق شدم عاشق شدم انگار دیوونه تر از هربار یه حالیم بی تکرار عاشق شدم
چیزی برام جز دلواپسی نیست انگار یکی هست اما کسی نیست با چشم بیدار میخوام بخوابم من چقد خرابم تو جمع ام اما بازم غریبم به چشم مردم خیلی عجیبم دنبال چیزی همش میگردم به کی بگم دردم عاشق شدم انگار دیوونه تر از هربار یه حالیم بی تکرار عاشق شدم عاشق شدم عاشق شدم انگار دیوونه تر از هربار یه حالیم بی تکرار عاشق شدم... عاشق شدم... عاشق شدم...