ده دوازده سال پیش یکی از طرفدارام داستان زندگیشو برام تعریف کردو مو به تنم سیخ شد اولا حتی روش نمیشد بگه داستان خودمه، میگفت داستان دختر خالمه ولی ازم قول گرفت زندگیشو برا کل دنیا تعریف کنم این از قولم، اینم از داستانت مو به مو امیدورام هر جا هستی بشنویشو حالت خوب باشه
آرایش کن برو به سمتش یه لبخند مصنوعی بزن بش پول میاد پول میره یه تله س طعمه نشو نیوفت به چنگش
۵-۶ بودم، بودیم شبیه بقیه ماها یکم شبیه مامان، یکمم شبیه بابا ولی عوض شد همه چی اون شبی که ماها فهمیدیم کلاه گذاشت سرش شریک بابام
هی، بابا شد یه پیر منقلی دیگه مرد نبود، بودش مثل پیرزن ذلیل فروختو دود کرد همه خونه زندگی غیر منو مامانمو ۴ تا میزو صندلی
۸-۹ بودم ولی مثل دیروز میمونه خونه جوردنو دادو گرفت پیروزی خونه زندگیم زیررو میشه و اینجور میمونه فقر مثل برق میاد میشه ویروس جونت
هی هم بدتر شد، رسیدم راهنمایی گاهی پیش مامان میموندم و گاه فراری دیگه چشو گوشم به همه چی باز شده بود دیدم به دل پسر غیر هوس راه نداریم
آرایش کن برو به سمتش یه لبخند مصنوعی بزن بش پول میاد پول میره یه تله س طعمه نشو نیوفت به چنگش
دنبال عشق بودم، دنبال توجه یکی برسه بگه میخوامت، بگه فقط تو تو خونه که نبود، شاید اون بیرونا باشه بعداً دیدم منو فقط میخوان برا تنوع
هر کی خواست منو هر جوری نه نگفتم هر کی هر چی داد دستم یه نه نگفتم چیو حس کنم، گاهی نعشگی بهتره گذاشت کشو کف دستمو نه نگفتم
تو بغل غریبه ها قدر چند سال آروم میرن دقیقه ها گاهی بعدش تو دستشویی من درو میبستم اشک میریختم نمیرسید کسی به داد