تو به من خند یدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده ام
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده ام باغبان از پی من تنددوید سیب را دست تو دید غضب آلودی به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گامهای تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت خانه کوچک ما سیب نداشته
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده ام تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده ام باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلودی به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گامهای تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت خانه کوچک ما سیب نداشت