عمر این خونه کهنه این روزا به صد رسیده دستی که خشتشو ساخته حالا زیر خاک پوسیده اتاق من کوچیک و سرد کنج این خونه نشسته سقف چوبیش دیگه پیره لب طاقچه هاش شکسته اما وقت که تو باشی اتاقم قصر بلوره این اتاق سرد و تاریک واسه من یه پارچه نوره دیگه کوزه گلی رو تنگی از طلا می بینم غم رفیق شب و روزو از خودم جدا می بینم عمر این خونه کهنه این روزا به صد رسیده دستی که خشتشو ساخته حالا زیر خاک پوسیده
هر گوشه از این اتاقم واسه من خاطره داره از در و دیوار و طاقچش شوق زندگی می باره از در و دیوار و طاقچش شوق زندگی می باره تو عزیزی تو بزرگی واسه من توی دنیا همه چیزی واسه من تو عزیزی تو بزرگی واسه من توی دنیا همه چیزی واسه من عمر این خونه کهنه این روزا به صد رسیده دستی که خشتشو ساخته حالا زیر خاک پوسیده
عمر این خونه کهنه این روزا به صد رسیده دستی که خشتشو ساخته حالا زیر خاک پوسیده اتاق من کوچیک و سرد کنج این خونه نشسته سقف چوبیش دیگه پیره لب طاقچه هاش شکسته
هر گوشه از این اتاقم واسه من خاطره داره از در و دیوار و طاقچش شوق زندگی می باره از در و دیوار و طاقچش شوق زندگی می باره تو عزیزی تو بزرگی واسه من توی دنیا همه چیزی واسه من تو عزیزی تو بزرگی واسه من توی دنیا همه چیزی واسه من عمر این خونه کهنه این روزا به صد رسیده دستی که خشتشو ساخته حالا زیر خاک پوسیده عمر این خونه کهنه این روزا به صد رسیده دستی که خشتشو ساخته حالا زیر خاک پوسیده