نمی دونم خبر داری منتظرم یا مردم و فقط تو خاطراتتم روز و شبم به این خیال طی شد که زخمهام خوب می شن شوق من اون و میاره صبح غمهام غروب می شن یه عمر طولانی رو من به این سوال می گذرونم چی شد گذشت از من و رفتی چرا؟نمی دونم؟! زخمهام که سرباز هنوز عمری نمونده تا سحر خسته و پیرو خم شدم از تو نیومد یه خبر چشمهام به در خشکید و رفت نا ندارم بیشتر از این با رفتنت فنا شدم بیا خودت اینو ببین