نگو دلت با من نیست، نگو از جنس سنگه بگو چشمات سر چی داره با من میجنگه؟ این از بخت منه که همیشه پای این عشق یه جا باید بلنگه نگو بهم محاله تورور به دست آوردن منو میبری با این حرفا تا مرز مردن اشکام از دوری تو ریختن، ندیدی از من چه آبرویی بردن عاشقتم میدونی؟، میتونی بمونی کنارمو؟ بگیری غمتو از روزگارمو تا ابد جونمو پای تو میذارمو دیوونتم، امشب میگم من با تو رازمو دوباره از نو عشقو میسازمو بمونی، میگیری غمو از این سازمو
تو با این همه آزار آخه کجا رسیدی؟ منو تو چشم مردم به رسوایی کشیدی بگو تهش چی میشه؟ من راضییم حتی به هر خوابی که دیدی همین حالی که دارم تو چشمای تو هم هست موندن سر حرفت منو میبره از دست نشد این اعترافو ازت پنهون کنم که چشات مثل ستارست