همینجا چشم برام بمون اینجا صدام زخمی تره
اینجا که توو کولاک شب نقابا رو باد می بره
همینجا چشم برام بمون تا ماه گریه بگذره
اینجا که تو یاد منی پرپر شدن آسون تره
این سایه های رهگذر که پا به پای من میان
این دیوارای کاگلی خیلی به چشمم آشنان
شاید همین لحظه ها بود که مردم و ویرون شدم
که آخر خط گریز با جاده ها همخون شدم
همسفر دستامو گم نکن
چشماتو هرگز ازم نگیر
همسفر پلی اگه شکست
تو فقط طاقت بیار نمیر