مثل تو مثل یه کفتر، مثل من مثل یه کودک مثل من مثل یه شاخه،مثل تو مثل یه پوپک مثل ابریشم تاریک این شبراهه ی خاموش که گُر می گیره از خودسوزی شاداب یه آواز مثل آیینه ی بی نبض این تالاب زنبق پوش که تن وا کرده زیر بارشِ رگبارِ موج انداز
مثل پروانه ای در مشت،چه آسون میشه ما رو کشت مثل تصویر ماه تلخ تبعیدی که رو تالاب این بیراهه افتاده مثل این ساکت دلگیر آواره که تن وا کرده رو دلتنگی جاده ما رو با قطره ی اشکی میشه لرزوند و ویرون کرد ما رو با بوسه ی شعری میشه ترانه بارون کرد مثل پروانه ای در مشت، چه آسون میشه ما رو کشت
تو این بیداد پهناور، تو این شبراهه سرتاسر نه یک دست و نه یک آغوش،نه یک سنگ و نه یک سنگر پناهی نیست جز آواز، رفیقی نیست جز دیوار کجایی ای چراغ عشق، منُ از سایه ها بردار