با تو ای همدرد ، ای عشق با تو درمان یافت این دل خانه ات جاوید آباد از تو سامان یافت این دل ای سراپا عاطفه ، جز یاریت یاری ندارم ای کلامت شعر بوسه ، بی تو غم خواری ندارم آسمان خانه ات یه کهکشان رنگین کمان است و آن نگاهت روشنی چون نو عروس آسمان است
با تو ای همدرد ، ای عشق با تو باران در بهاران مثل یک قطره تو دریا گم شدن در جمع یاران با تو ای همزاد ، همدل با تو ام بی باده مستم سر نپیچم هرگز از آن عهد و پیمانی که بستم ای سرا پا بی نیازی در کنارت بی نیازم با تو رودم ، با تو ابرم هم نشیبم ، هم فرازم
آب و خاک و باد و آتش خانه در تو ، جمله در تو مهر و کین و خشم و بخشش جمع در تو ، سر به سر تو آفتاب و آسمانی ، بی نهایت بی کرانی دشمن سردی و ظلمت ، روشنی بخش جهانی آفتاب و آسمانی ، بی نهایت بی کرانی دشمن سردی و ظلمت ، روشنی بخش جهانی