تو نه بارونی ، نه شن باد تو نه مرهمی ، نه فریاد تو نه خسته ای ، نه همپا تو نه از غیری ، نه از ما تو نه بیرون ، نه درونی تو نه ارزون ، نه گرونی تو نه خاکی پوشش گنج نه یه مُهره روی شطرنج تو فقط هستی که باشی تو نه مرگی نه تلاشی نمی تونم ... نمی تونم تو رو همصدا بدونم ! تو یه روز سبزی ، یه روز زرد یه روز همدردی ، یه روز درد اگه اشتباه می خونم بگو ، راست بگو ، بدونم تو کدوم رنگی ؟! کدوم بو ؟! اگه سکه ای کدوم رو ؟! که نه ظلمت ، نه فروغی نه رکودی ، نه بلوغی نکنه حرفای خامم خاطر عزیزو آزرد ! نکنه اسم حقیرم توی کتابای تو خط خورد !