همه چیز وقتی غلط میشه که فکر میکنی توو هدف زدی تنهایی حالی نمیکنی ولی زود میرن اونایی که اومدن سریع اینا گند میزنن توو حسِ آدم چون دنبال سو استفاده ان ترجیح میدم جای درد و دل حرفو بزنم رو ورق زمین الآن تنهام چند سالی میگذره گهگاهی میپَره پلکم میگن عصبی ام خود درگیری دردش اَ سلاخی بیشتره بابا مصبتو شکر حیفِ وقتی که مصرفِ تو شد این همه وقت گذاشتم هیچ گو*ی نشدی قصه ی بقیه رو بیخودی نخور چون تو خودت خودِ مشکلی جای هتریک دنبال اوت و کرنری بجنب تا عقب نموندی کسی واینمیسه که تو شل بری بیست چهاری میچسبه یهو آمپرت زندگی تو رو گروگان گرفته خیلی وقته برفکی میبینی کیه وایساده جلو آنتنت هی؟ از خاکی نرو که در به در دنبال یه زاپاس ندوئی نه محاله اوستا کار بشی تا وقتی دستتو هزار بار نبُری باید یه نویسنده بشی که توو مسیر زندگی به داستان نخوری تو خودت بهترین بانکی جز خودت رو هیشکی حساب باز نکنی
نمیدونم واقعا نمیدونم منم مثلِ تو شاید یه دیوونه ام یه کم منطقی باش مشکل دارم با منطقی بودن نمیدونم واقعا نمیدونم نمیدونم واقعا نمیدونم نمیدونم واقعا نمیدونم ولی دیگه منتظر راهِ حل نمیمونم
چند روزه فسِ فسی نه زنگی نه اس ام اسی نه کسی به دلِ تو میشینه نه تو میشینی به دلِ کسی دائم از خودت فرار میکنی همه چیز شده برات بیخودی تو آدم بدی نبودی اما اونی شدی که نباس میشدی خب چه کار میکردم؟ تو که دیدی اونا بهم یاد دادن زیر آبی رفتن کاری میکنن چمدون ببندم بعد خودشون میان میگن نرو دیگه یه جا رد میدی وقتی بالا ببری زیادی جنبه رو مگه نمیدیدی اونا یه مشت مریض بودن دست دادن باهاشون بیمار میکرد منو خوب بلدی رو مخم بری تو همیشه دنبالِ مقصری دفترتو باز کن هزار بار بنویس هیشکی جز خودم مقصر نیست به مرور برات میشه عادی اونی نموند که میشناختی بیا اونی بشیم که وجود نداشت آینده رو به غرور نباز
نمیدونم واقعا نمیدونم منم مثلِ تو شاید یه دیوونه ام یه کم منطقی باش مشکل دارم با منطقی بودن نمیدونم واقعا نمیدونم نمیدونم واقعا نمیدونم نمیدونم واقعا نمیدونم ولی دیگه منتظر راهِ حل نمیمونم