خبر داری چرا وقتی دلت بی تاب می گیرد سراغ از خاطرات دور اما ناب می گیرد خبر داری چرا تا نیستی در خشکی مهزم ولی تا میرسی دور مرا گرداب می گیرد
تو که از وسعت دیوانگی هایم خبر داری، خبر داری، خبر داری تو بیش از هر کسی روی دل عاشق اثر داری، اثر داری تو که از وسعت دیوانگی هایم خبر داری، خبر داری، خبر داری تو بیش از هر کسی روی دل عاشق اثر داری، اثر داری، اثر داری
مخاطب های شعرم در پی کشف تون، آری ببین هرکس برای دیگری قلاب میگیرد همین که پشت قاب پنجره می ایستی با من جهان زیباترین تصویر خود را قاب می گیرد
تو که از وسعت دیوانگی هایم خبر داری، خبر داری، خبر داری تو بیش از هر کسی روی دل عاشق اثر داری، اثر داری تو که از وسعت دیوانگی هایم خبر داری، خبر داری، خبر داری تو بیش از هر کسی روی دل عاشق اثر داری، اثر داری، اثر داری