من، خالی از عاطفه و خشم خالی از خویشی و غربت گیج و مبهوت بین بودن و نبودن عشق آخرین همسفر من مثل تو من و رها کرد حالا دستام مونده و تنهایی من ای دریغ از من، که بی خود مثل تو گم شدم، گم شدم، تو ظلمت تن ای دریغ از تو که مثل عکس عشق هنوزم داد میزنی تو آینه من اه ... گریمون هیچ خندمون هیچ باخته و برندمون هیچ تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ ای، ای، ای مثل من تک و تنها دستام و بگیر که عمر رفت همه چی تویی زمین و آسمون هیچ بی تو میمیرم همه بود و نبود بیا پرکن من و ای خورشید دلسرد بی تو میمیرم مثل قلب چراغ نور تو بودی کی من و از تو جدا کرد