از خلیج خونه ی کهنه سالم تا کنار آبیهای شمالم از شهر ما تا اون دور دورا از کوچه ی تو تا پس کوچه ی ما قصه دارم چهل سال خاطره از مرغ سحر تا دو پنجره قصه دارم چهل سال خاطره از مرغ سحر...تا دو پنجره
از اون شبی که در باغ حکایت همسفر شدیم به موسم شکفتن نرسیده در به در شدیم هزار و یک غزل میشه نوشت از عطر لحظه ها از ابتدای هر حادثه ی گل،تا خزان ما قصه دارم چهل سال خاطره از مرغ سحر تا دو پنجره قصه دارم چهل سال خاطره از مرغ سحر...تا دو پنجره
هم سرود،همساز من ای پرستو بگو از محبوب من قصه بگو دلم گریه می خواد،گریه ی سیر از دوری گل مثل خار کویر قصه دارم چهل سال خاطره از مرغ سحر تا دو پنجره قصه دارم چهل سال خاطره از مرغ سحر تا دو پنجره قصه دارم قصه دارم چهل سال خاطره از مرغ سحر...تا دو پنجره از مرغ سحر...تا دو پنجره از مرغ سحر...تا دو پنجره