کم کم از تنهایی از اون همه دردایی که داشتم تو زندگیم بدون هیچ فردایی میمردم تا شد چشمم افتاد تو دوتا چشم زیبای تو همون چشمای عجیبت که تو عمرمم ندیدم شب شد و روز شد و بد بود حالم خوب شد و خیلی بهتر شدم وقتی دستای قشنگتُ گرفتم کم کم آروم شدم عاشق تو ، مست تو عاشق چشمات تو بارون این صحنه چقد قشنگه حالا اگه نبینمنت یه روز تو رو چی میشه اون روز ای خدا وای وای وای نیای یه روز بهم بگی میخوام برم خدانگهدارت بشه وای وای وای بیا بذار هر روز و هر شب هی فقط نگات کنم ببینمت هی هی هی هی بیا نباشیم ما یه جوری که بگن اونام جدا میشن ببین کی کی کی تک تک حرفایی که میزدیم تنهایی رو درخت و برگ و در و دیوار و هر جایی نوشتم شمعاتُ عکساتُ شیشه های عطراتُ هر چی که داشتم از تو تو همه جای این اتاق گذاشتم کم کم آروم شدم دیوونه ی حرف تو میگفتی آروم تو بارون این صحنه چقد قشنگه حالا اگه نبینمنت یه روز تو رو چی میشه اون روز ای خدا وای وای وای نیای یه روز بهم بگی میخوام برم خدانگهدارت بشه وای وای وای بیا بذار هر روز و هر شب هی فقط نگات کنم ببینمت هی هی هی هی بیا نباشیم ما یه جوری که بگن اونام جدا میشن ببین کی کی کی