من اگه خدا بودم شهر بم هرگز نمی لرزید نیمه شب اون غنچه ی نوزاد از نگاه مرگ نمی ترسید من اگه خدا بودم مادرهای دجله ی خونین نمی مردند از فرات سرخ آلوده ، نو عروسها ماهی مرده نمی خوردند من اگه خدا بودم دخترهای اورشلیم و غزه و صیدا جای حکم تیر و نارنجک ،ترانه می نوشتند روی دیوارها هر کسی جای خدا بود ،شاهد این روزگار و این زمین زار دسته کم معجزه ای می کرد برای بچه های بی کس و بیمار
اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر وگرنه بازی واژه نمی بازم من کافر صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل آهن
اگه دیوار کجی ها رفته بالا تا ثریا دست معمار خدا بود خشت اول من و ما چه عیبی داشت اگه فردا جهان بهتر از این می شد خدا میرفت و یک مادر پرستار زمین می شد
اگه کفره کلام من ، یکی حرفی بگه بهتر وگرنه بازی واژه نمی بازم من کافر صدای زنگ بی رحمی سر هر کوچه و برزن به گریه میرسه از درد دل سنگ و دل آهن