نیاز من به حس تو مثه نمازِ عاشقاست میگن حساب عاشقا از همه آدما جداس وقتی تموم جاده ها همقدمِ تو می شدن هیچکی ترانه ای نگفت برای تو به غیرِ من وقتی بارونِ چشم تو چشم منم تر می کنه می ریزه روی گونه هات درد مو بدتر می کنه هیچی نمی شه از تو گفت وقتی که تو خودِ تویی اونیکه من اسیرشم اونکه رها شده تویی