چشمای تو بسته شدن، باز پره کابوسه دلم چشماتو وا کن عزیزم، وگرنه می پوسه دلم میخوام چشاتو وا کنی، بازم منو صدا کنی میخوام توی چشات برام جهنمی به پا کنی
هنوز من از دلخوشیام چیزی نگفتم واسه تو چجور باید ببینم کفن شده لباس تو؟ چشماتو واکن تا برات از عقده هام چیزی بگم میخوام برات قصه از این ابرای پاییزی بگم
این همه از تو گفت دلم، ساکت و سردی واسه چی؟ غصه ی باتو گفتنو بدون تو بگم به کی؟