زندگی روشو بر گردونده از منی که گیج و سرگردونم منی که آرزوم بوده دنیا رو حتی یه لحظه به عقب برگردونم انقده خواستم و نتونستم که خسته شدم و خواستنیام کم شد خودمو کشتم از دنیام بهشت بسازم ولی نمیدونم چی شد جهنم شد هزارتا درد توو سینه ی منه که واسه ی هر کدوم یه بار مردم دردی مگه از این بزرگتر هست که هر چی بوده از خودی خوردم انقده از گذشته هام خستم که می خوام آینده هامو ول کنم انقده غریبه دور و برم هست حتی می ترسم درد و دل کنم وقتی همه می خوان که زیر آوار حرف و تهمت و دروغ خاکت کنن حتی خودی ترین آدمام می خوان که از صفحه ی روزگار پاکت کنن وقتی که زندگی همه ی راهارو بست و راهی واست به جز مردن نذاشت وقتی که از پا در اومدی می فهمی اصلا ارزش زندگی کردن نداشت هزارتا درد توو سینه ی منه که واسه ی هر کدوم یه بار مردم دردی مگه از این بزرگتر هست که هر چی بوده از خودی خوردم انقده از گذشته هام خستم که می خوام آینده هامو ول کنم انقده غریبه دور و برم هست حتی می ترسم درد و دل کنم