بخواب بابایی بیداره چشا سنگینِ لالایی میخوادش منم خستم بابا ولی چه کنم این کارا نمیذاره بت برسم همش توو استرسم نصفِ شبا تکست و دفترم به خودم قول داده بودم سمتِ رپ نرم ولی رفتم حتی بیشتر از قبل هرچه قدر دوییدم دور شم بیشتر اومدم بیشتر از قبل نبودم توو مسیره خوبی گشنه ها شدن سیر تر از من بابا نبود ازم راضی هر روز میشد پیر تر از قبل بابا الان میفهممت بگو از این چی بدتره که بچه ات دیر بیاد خونه چشا کاسه خون باشه هرشب توو دادگاه ببینی میکشنش رو سنگ فرش به علی که مردی اینا نبود کاره هر کس
وقتی رفتم رفتم رفتم برنمیگردم از اول بد سمتش گوله کردم هرچقدر بچرخه من میچرخم چه قدر رامو بستن بستن بازم برنگشتم رفتم تا بشم اون چیزی که هستم بشم اون چیزی که هستم
لپِ کلامو اشتباه نگیر اینارو گفتم راتو اشتباه نری مثلِ من نشی شازده کوچولو گمشده ی شهره قصه ها نشی من که کلِ راهو سوخت دادم من آرزوم اینه که مثل تو خوب باشم تو تکلیفت از روز روشن تره منِ رو سیاه چه ربطی به روز دارم راهی رفتم که برگشتی نیست توش جمع کن بساطی که پهن کردی دیروز توو وجودم ریشه دوئوندی من همونیم که تب کردی میسوختم رفتم یه جای دور تر برگشت با یه پوز خند زد زیره گوش تق برف از آبروم رفت ولی میزدم هر شب لای پول قلت
وقتی رفتم رفتم رفتم برنمیگردم از اول بد سمتش گوله کردم هرچقدر بچرخه من میچرخم چه قدر رامو بستن بستن بازم برنگشتم رفتم تا بشم اون چیزی که هستم بشم اون چیزی که هستم