ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید وز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار تا بر دمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید چندین که از خُم در سبو خون دل ما میرود ای شاهدان بزم کین پیمانه ها پر خون کنید دیدم به خواب نیمه شب، خورشید و مه را لب به لب تعبیر این خواب عجب، ای صبح خیزان، چون کنید؟ دیوانه چون طغیان کند زنجیر و زندان بشکند از زلف لیلی حلقه ای در گردن مجنون کنید آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار تا بر دمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید وز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید دیوانه چون طغیان کند زنجیر و زندان بشکند از زلف لیلی حلقه ای در گردن مجنون کنید ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید وز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار تا بر دمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید