شب تا صبح به فکر فردای خودتی که چی میشه آخر داری میگردی دنبال یه چیزی که واسه دلخوشی به تو بده یه باور خسته ای از این زندگی لهی تو دوس داری به همه چی چرت بگی بری ولی بمونه یه خواب واسه شبت یه سایه بون حتی اگه سایه نده تن میدی به این فکرای عمیق میگی دوری از این چشمای پلید واسه اینکه تو تکراری نشی هر روز میزنی به ورق امضای جدید دور و برت همه آدما کم رنگ نمیشه از این حال تو بدتر چون دیگه نمیکشی میخوای بری جایی که با همه غریبه شی میرم میرم ، میرم تا ، تا هرجا که جاده ها بره میرم دیگه سیرم ، از آدما ای صبحه ورق خورد و رفت روزا ورق خورد و رفت عوض شدش سخت صدتا هدف بود تو سر زد یه تبسم سرد ، حس تنفر و صبر قلب و روح و خوردو کرد این تنفسو سخت پر کرده پارو شمرد لحظه هارو یه بندم توو جاده س چون گم کرده رارو پَ کند خنده هاشو ، کمر بست و پاشد باید یه جا میرسید و میبست فقط لاشو هی اگه برسه باید برسه باید برسه تا صبح روز بعدش همش خاطره شه رو لحظه ها فردا ، با کت ِ باز سر حال اون راه بره چفت هه میرسه از راه ، یه روز به هر حال یه روز که میشنوه ته بازی داور داشت عوض نشد نرفت شکی لای باورهاش عقب نیوفتاده اون که مونده پا حرفاش میرم میرم ، میرم تا ، تا هرجا که جاده ها بره میرم دیگه سیرم ، از آدما میرم میرم ، میرم تا ، تا هرجا که جاده ها بره میرم دیگه سیرم ، از آدما