در رهت جان بدهم پا به خطر ها بنهم از سر و سامان برهم لب تر کن به همان شیوه که با ناز رساندی تو بیا و آتش قلب مرا بیشتر کن عاشقت هستم و این عشق گرفت عالم را از تو دارم همه خوشبختی و اقبالم را به کدام شیوه به تو شرح دهم حالم را تو که هر ثانیه تحویل کنی سالم را
آنقدر عاشقت هستم که حواسم پرت است به تو جان میدهم این قید بدون شرط است غیر تو هیچکسی پیله ی من را نشکست غیر تو هیچ کسی دور من انگاری نیست غیر تو در تن من حس دگر جاری نیست تو خودت خوبی وگرنه به تو اصراری نیست
من که بیمار توام عاشق وشیدای توام از منه خسته پرستاری کن هر دعایی بکنم حاجت دلخواه تویی ای همه کاره ی قلبم آمدم کاری کن عاشقت هستم و این عشق گرفت عالم را از تو دارم همه خوشبختی و اقبالم را به کدام شیوه به تو شرح دهم حالم را تو که هر ثانیه تحویل کنی سالم را
آنقدر عاشقت هستم که حواسم پرت است به تو جان میدهم این قید بدون شرط است غیر تو هیچکسی پیله ی من را نشکست غیر تو هیچ کسی دور من انگاری نیست غیر تو در تن من حس دگر جاری نیست تو خودت خوبی وگرنه به تو اصراری نیست