الان با دوست قدیمیمم، اینام حرفایی که باید اینجا بزنم
مانع ها بلندن هرچی میره جلو سخت تر ته جاده ها صخره اس همه اتفاقا تو لحظه اس
خود حمله ام و نوک وامیستم اخبار نمیخونم ژورنالیستم اینا همه با یه پز راه میرن ولی به وقتش بله چشم قربان میگن یاد گرفتم از رفتارم واسه پیشرفت نکردن احمق باشم رویا نبینم تو ذهنم بازم و قلم نزنم رو صد برگامم بزار بگم چی تو چنتم دارم به نسل هست با من که دست انکارن فاصله ات تو یه فرسخ با من منم وایسادم حتی اگه دست تنها شم بچه بودم بابا گفت بنویس درس منم رپ میکردم تا بنویسم فهمیدو پزشو به رفیقاش داد نه بازیگر بود نه سمینار دار
مانع ها بلندن هرچی میره جلو سخت تر ته جاده ها صخره اس همه اتفاقا تو لحظه اس
حالا ده سال رپ میکنم پونزده سال پی کش میدوئم هم وحشی شدم هم زخمی شدم ولی تش ارزو هام همه تک میشدن همه گفتن نگرد لای اشغالا ولی زباله ها واسه من داستان داشت بیدار بمونم تو کارگاه باز تا موزیک فاینال بشه توی چهار تا باند از قمار و مواد و لش کردن فقط دلار و پوندارو خرج کردم هرچی در اوردم همش رفت از دست ولی بعدشم با قدرت برگشتم هم نشت کردم هم سر کردم ولی بی پولی تموم شده رسما مرد روی شیطونم تو بازیم کم کردم واسه خدا جنگیدم تا لب تر کرد
مانع ها بلندن هرچی میره جلو سخت تر ته جاده ها صخره اس همه اتفاقا تو لحظه اس